فایل صوتی برای نابینایان، در انتهای این مقاله
سوالات دریافتی در مورد جهانبینی سیرکمال
بر روی تصویر مربوطه کلیک کنید
خرافه، مفهومی غیرقابل تفسیر
خواهران ارزشی- برادران کارامازوف
مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین
جهانبینی سیرکمال، کامل و نهائی
فراماسونری- قسمت اول
نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هند
ناسیونالیسم مانعی در مقابل تجزیه طلبی
جنایات خمرهای سرخ
اعجاز تفکرات استاد الهی در ایجاد پارادایمهای جدید
سیری در معرفت الروح
تاریخ دریافت و پاسخ به سوال: سی و یکم می ۲۰۲۳
سوال
با درود فراوان خدمت شما .....س
مدتی است در شبکه های تلویزیونی فارسی زبان چند نفر بحثی را مطرح می نمایند که به عقیده بنده در این زمان خاص، بسیار بی مورد می باشد. این دوستان بحث ناسیونالیزم و ملی گرائی را عنوان میکنند و معتقدند که در مقابل این دو کلمه بهتر است از کلمه
"ملت مداری" استفاده شده و باب شود و در اذهان جابیافتد. ..... لطفن نظر خودتان را بیان کنید آیا به نظر شما می توان ملی گرائی را مساوی ملت مداری یا حتی ملیت مداری قرار داد. من شخصأ معتقدم فرق چندانی وجود ندارد. با سپاس
پاسخ
ببینید، اول آنکه نظر هر کس هرچه باشد برای ما محترم است. گذشته از آن، نه تنها هر کس هرچه می خواهد باید بتواند آزادانه عنوان کند، بلکه اظهار نظر کردن و تئوری پردازی، در پروسه شکوفائی خرد اثر نیک دارد.
س
و اما در مورد اینکه آیا می توان مفهوم «ملی گرائی» را با ملت یا
«ملیت مداری» تعویض نمود، باید عرض کنم که خیر چنین امری امکان پذیر نیست به چند دلیل:س
س ۱- در مدار امری و یا موضوعی قرار گرفتن، فقط از طریق
اجبار امکان پذیر است. برای مثال در امور دینی، یک شخص باید در ابتدای کار، در
مدار شریعت قرار گیرد که به او لفظ
شریعتمدار اطلاق می شود. واضح است که شریعتمداری به مفهوم تنظیم امور زندگی در همه زمینه ها با احکام شریعت می باشد.
س
س ۲- در امور فضائی، شاهد آن هستیم که سیارات در یک مدار خاص بدور خورشید می گردند و اقمار نیز در یک مدار خاص بدور سیارات در حرکت هستند. بدیهی است این امر کاملن اجباری می باشد و در این روند، سیاره و قمر آن و خورشید همگی در مدارهای اجباری، انواع حرکت های مطابق با قوانین التزامی و اجباری را تجربه می کنند که برهم کنش های حیاتی زیادی را در پی دارد.س
س ۳- در جهان میکروسکوپی نیز الکترون ها در مدارهای خاص خود بدور هسته اتم ها در گردش و حرکت اجباری قرار دارند.س
بنابراین تا اینجای کار متوجه شدیم که
«مدار» به عنوان یک مسیر بسته که رهائی از آن در حالت طبیعی امکان پذیر نیست معنا پیدا می کند.س
حال آنکه یک فرد از یک کشور، نه تنها با یک ملت متکثر از اقوام، بلکه با مفهوم بزرگی به نام ملیت نیز روبروست. ملیت باید دارای یک هویت خاص باشد که زمینه های گوناگونی را در بر می گیرد. این هویت یقینن با هویت ملی دیگر محدودهای مرزی جغرافیایی، متفاوت است و همین امر است که ملتها را از یک طرف از هم تفکیک می کند و از طرف دیگر مابین اقوام هر ملت،
انسجام ملی بوجود می آورد. با این تفاسیر، اگر شما بخواهید
«ملیت مدار» باشید، با توضیحاتی که فوقن ارائه شد، این بدان مفهوم است که ناچار هستید ساعت زندگی خود را با ساعت هویت اصلی ملت خود کوک کنید و در همه زمینه های زندگی از دگماهای ساخته و پرداخته شده ملی خود تبعیت کنید. درست مانند یک شریعتمدار که همین روش زندگی را در ارتباط با دگماهای مذهبی خود دنبال می کند، با این تفاوت که در مدار هویت ملی قرار گرفتن یک انسان، در واقع به شونیسم خواهد انجامید. آیا این همان خطری نیست که
روان و تفکرات یک انسان را در ارتباط با علاقه او به هویت ملی، تهدید می کند.س
به کوتاه کلام آنکه:س
س
" کلمه مدار، یک اجبار حتمی را ایجاد می کند که خود، انواع دگماهای خشک و بی مورد را باعث خواهد شد و نتیجه آن، یک تعصب کور و بی مایه خواهد بود، حال چه در مورد مسائل دینی و چه در مورد مسائل ملی."
س
این در حالی است که پسوند
«گرا» در کلمه
«ملی گرا» دارای مفهوم دقیق و کاملی است که گرایش به سمت و سوی هویت ملی را در ذهن متبادر می کند. ضمن آنکه این پسوند دارای بار میانه روی و تعادل است. درست برعکس پسوند
«مدار» که مفهومی افراطی و اجباری دارد.س
گذشته از آنچه عنوان شد، به گفته خودتان، ساختن مفاهیم جدید آنهم برای موضوعاتی که خود دارای اصطلاحات دقیق می باشند کاری است عبث. زیرا اینگونه تغییرات در مفاهیم، باید در یک مجمع متشکل از متخصصین به انجام برسد.س
باید توجه داشت، ایرانیها چه در خارج و چه در داخل ایران، بتازگی به
ملی گرائی علاقمند شده اند و عده ای هنوز در حال هضم همین مفاهیم رایج می باشند. بنابراین بهتر است با ساختن کلمات پوششی جدید که بعضن صحیح هم نمی باشند جریان را پیچیده تر نکنیم.
س
در این رابطه تجربه من نشان می دهد معمولن دوستان چپ گرا و یا آنها که روزی چپ گرا بوده اند، خیلی به امر ساختن اسامی جدید برای مفاهیم ثابت، علاقه دارند. ایرادی که ریشه در مباحث دیالکتیکی دارد. س
در مورد
ناسیونالیزم و فرق آن با ملی گرائی نیز باید بگویم، برای رسیدن به
دمکراسی، حرکت و کنش لازم است و نه فلسفه بافی بی مورد. زیرا با وارد شدن به این مبحث، در واقع وارد کوچه ای خواهیم شد که تنگ و تنگ تر می شود و خارج شدن از آن ساده نیست. چرا باید گره ای را که می شود با دست گشود، با دندان باز کنیم؟ لذا فعلن به سادگی هر دوی این کلمات را به یک مفهوم می گیریم و جامعه شناسی خود را ارائه می دهیم.
س
فکر می کنم لازم به ارائه یک بحث عمیق تر نباشد، زیرا برای عاقل حتی یک اشاره هم کافیست تا حقیقت را دریابد و شما یک فرد کاملن با هوش و عاقل هستید.س
سوال دوم و سوم
سوال
چهارم و پنجم
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
فایل صوتی-تصویری در یوتیوب
بزودی