فایل صوتی برای نابینایان، در انتهای این مقاله
سوالات دریافتی در مورد جهانبینی سیرکمال
بر روی تصویر مربوطه کلیک کنید
جهانبینی سیرکمال و حقوق بشر
فرق فرقه مذهبی با یک جهانبینی
آیا دانشگاه سیرکمال یک طریقت است؟
نمونه ای از طنبورنوازی استاد الهی
جهانبینی سیرکمال، کامل و نهائی
باد تغییر
سیرکمال در برزخ و...س
آیا شما تبلیغ دین جدیدی را می کنید؟
آنچه استاد گفته اند مولوی قبلن گفته است
چرا معتقدید مظهریت دیگری نخواهد آمد
آیا نظرات استاد علمی اثبات شده اند؟
استاد الهی را چگونه توصیف می کنید؟
برای مطالعه همه سوالات و پاسخهای مربوطه کلیک کنید. س
تاریخ پاسخ به سوال و انتشار آن در بخش پاسخ به سئوالات در سایت پژوهشکده: ۱۸/۰۷/۲۰۲۲
سوال
با درود
من ...... استاد فیزیک ذرات در دانشگاه....... در شهر..... درایالت کنِتیکت آمریکا هستم و در کنار مطالب فیزیکی، علاقه زیادی به مباحث متافیزیکی دارم . مقالات شما......... است و راستش را بخواهید برایم جالب است. از مطالعه پاسخ شما به سوالات، به این نتیجه رسیدم که می شود بدون پرده پوشی و کاملن دمکراتیک و آزاد با شما گفتگو کرد، از اینرو تصمیم گرفتم با طرح چند سوال که به تدریج برایتان می فرستم، ابتدا مطمئن شوم که بدرستی مطالب شما را حداقل بطور مختصر درک کرده ام. ....
شما در مقالات تشریحی خودتان، افکار استاد الهی را یک جهان بینی نو، کامل و نهائی تفسیر می کنید. سوال اول آنکه فرق یک فرقه مذهبی (زکت) با یک جهانبینی در چیست و چه خصوصیتهایی یک فرقه را به یک جهانبینی تبدیل می کند؟ منظور شما از نو، کامل و نهائی بودن این جهانبینی در چیست؟
با عرض معذرت از اینکه یک سوال به چند سوال تبدیل شد. دلیلش آن است که همه اینها به هم متصل هستند و به درک مطلب کمک می کنند. با تشکر از لطف شما در ایجاد یک میدان باز برای گفتگوی بدون سانسور و محدودیت.
جواب
با درود
ببینید این سوالات شما را باید از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داد. مقدمتن لازم است بدانید این تنها یک مبحث متافیزیکی نیست، بلکه دامنه آن علوم آکادمیک و فلسفه و عرفان را هم دربر می گیرد و اتفاقن همین امر یکی از دلایلی می باشد که آنرا همه شمول می کند.
توضیح اول: مسلک، فرقه (یا زگت)
بطور خلاصه، یک مسلک یک انشعاب از یک مذهب است و خود آن مذهب نیز انشعابی از یک دین می باشد. به عقیده من، این سلسله انشعابات، همگی از نظر معنوی، پیش بینی شده هستند و در موقع تعیین شده، توسط افرادی خاص به وقوع می پیوندند. مانند تأسیس مسلک اهل حق.
یک فرقه نیز یک انشعاب است، اما ممکن است که مورد تأیید مقام معنویت و از پیش تعیین شده نباشد و یا با نیروهای تاریک در ارتباط باشد. در جهان اسلام، مسیحیت و هندوئیسم به انبوهی از این فرقه ها برمی خوریم و با مقایسه تحلیلی عمیق توضیحات آنها با اصول ریشه ای دین مربوطه، یک پژوهشگر، اکثرن به رگه هایی گاه کاملن آشکار از بدعت و انحراف از واقعیت برخورد می کند.
اصولن کلمه فرقه و زگت در این دوره بار منفی دارد. ضمن آنکه تعیین این امر که اکثر آنها از چه مذهبی استخراج شده اند، تقریبن غیرممکن است.
مسئله مهم دیگر آنکه معمولن یک مسلک و یا حتی یک مذهب و یا یک دین، گرچه می تواند در کشورهای مختلف ریشه بدواند، اما به علت فقدان یک دکترین مشخص که همه ابنای بشر با تفکرات مختلف را یکجا پوشش دهد و عدم وجود برنامه ای عام و همه شمول، ورا و فرای یک تفکر خاص، باعث می شود که آن دین، مذهب، مسلک و یا آئین، در همان حد مانده به یک جهانبینی تبدیل نشود.
به عقیده من تنها دینی که می شود پذیرفت که روزگاری یک جهانبینی نسبی بوده است، هندوئیسم است که در حال حاضر نه تنها چیز زیادی از آن باقی نمانده که حتی اصول بجای مانده آن هم، اکثرن بطور معکوس اجرا می شود.
از چهار کتاب مقدس به نام «ودا» که در دسترس است، یکی از آنها به نام «آتاروا ودا» از ابتدا تا انتها، در مورد آن است که چه کاری را چگونه و با چه دعا و مراسمی انجام دهیم تا نتیجه مطلوب را بگیریم. همه آداب و رسوم هندوها از مراسم ازدواج تا بچه دار شدن، ایجاد کسب و کار و غیره، همگی از این کتاب استخراج شده اند. حال آنکه همه هندوان برخی اوقات به دفعات متوجه عدم تأثیرات مثبت این مراسم شده اند، برای مثال کسب و کارشان بی رونق مانده و یا ازدواجشان موفق نبوده و یا صاحب فرزند پسر، که هندوها به آن علاقه زیادی دارند، نشده اند، اما چون کس دیگری، راه دیگری که بتواند این مسائل را توضیح دهد را ارائه نداده بود، لاجرم عده ای هنوز بر آن باورها مانده و عده ای کلن از آن دست شسته اند. همین وضیعت در ادیان دیگر نیز در جریان است.
توضیح دوم:
فکر می کنم با توضیح قسمت آخر سوالات شما به بخش دوم مشکل اول نیز پاسخ داده شود.
همانطور که بارها در مقالات مختلف، از جمله در مقاله «تقدیم به بشریت- نظم نوین جهان (مقاله نوشتاری- مقاله بصورت ویدئوکلیپ)» و یا در پاسخ به سوالات دوستان در همین رابطه تشریح نموده ام، آنچه استاد الهی توضیح می دهند دارای خصوصیات کلی زیر است؟
اول: چه در بخش الهیاتی و چه در مورد زندگی در اجتماعات، همه انسانها با هر نوع تفکر دینی و یا غیردینی که دارند، مورد خطاب قرار می گیرند.
دوم: از لحاظ فلسفی و عرفانی نیز نقطه ثقل افکار استاد الهی، فرد، گروه، دین، مذهب و یا آیین ویژه ای را مخاطب قرار نمی دهد، بلکه با تشریح صحیح سیرکمال روحی، این پروسه را مخصوص نوع بشر، بدون در نظر گرفتن عقاید آنها می داند. در این رابطه ممکن است کسی بگوید: " با یک طرز فکر نادرست چطور ممکن است کسی کمال روحی طی کند؟" جواب آن است که بر طبق همان تعالیم، همه تفکرات نادرست نیز بالاخره روزی، در همین روند، تصحیح می شوند.
تفکرات استاد الهی به انسانها به عنوان، مسلمان، مسیحی، هندو، بودائی، یهودی، زرتشتی و... نمی نگرد، بلکه با تشریح هر دو بعد یک انسان، آن را موجودی می داند که درخور کسب کمال روحی و بازگشت به خانه اصلی خود می باشد و در این رابطه همه تفکرات را به رسمیت می شناسد.
آنچه استاد ارائه می دهند، همه انسانها را شامل می شود و آنچه قرار است به عنوان قوانین نوین جهان هستی در این سیاره، حکم فرما شود نیز، کاملن بدون در نظر گرفتن عقاید افراد به اجرا خواهد رسید.
اگر شما بخش علوم تلفیقی را در سایت پژوهشکده مطالعه بفرمائید، می بینید که تفکرات و آموزش های علمی ایشان تا چه اندازه عمیق است و تا چه درجه قابلیت آن را دارد تا به بسیاری از معضلاتی که علم از حل آن عاجز بوده است پاسخ دهد.
با این وصف، دستاوردهای استاد را بطور قطع و یقین می توان یک جهانبینی کاملن نوین در نظر گرفت و از آنجا که این جهانبینی قادر به پاسخگوئی به همه سوالاتی می باشد که از ابتدای خلقت، اذهان افراد مستعد، در قالب فیلسوف، عارف و دانشمند را بخود مشغول داشته است، می توان آن را یک جهانبینی کامل دانست و درست به همین دلیل، حداقل در این تمدن، آخرین جهانبینی نیز می باشد. زیرا زمانی که یک سیستم کامل باشد نیاز به مشابه ندارد.
در انتها باید بگویم که یک فرقه نمی تواند به یک جهانبینی تبدیل شود، زیرا فاقد ابزار لازم برای اینکار است. حتی دانشگاه سیرکمال را نیز نمی توان تبدیل مسلک اهل حق به یک جهانبینی دانست، زیرا ابزار کار برای این تغییر، در اختیار استاد الهی بود که با آن، از اعماق مسلک اهل حق، این دانشگاه بیرون آمد.
متأسفانه با توضیحات بیشتر، به همان چند صد مقاله ای می رسیم که در این رابطه نوشته و به شش زبان ارائه داده ام. راستش را بخواهید همه آن مقالات و یا حتی همه کتابهای ریفرنسی که نوشته ام و هنوز آنها را انتشار نداده ام نیز کافی نیستند، زیرا این یک مسئله روحی می باشد که با درجه پیشرف هر روح مرتبط است. یعنی به هر اندازه که این مسیر را طی کنید، خودتان بیشتر به حق مطلب، یعنی تفاوت این جهانبینی با همه آنچه بطور پراکنده در اینجا و آنجا گفته شده است، پی خواهید برد .
توصیه می کنم به مطالعه مقالات در سایت ادامه دهید. بدیهی است به هر گونه سوال شما نیز پاسخ داده خواهد شد.
سوال همین شخص محترم در مورد پاسخ فوق در همان تاریخ
با سپاس از پاسخ شما، اما یک نکته هنوز برایم روشن نیست و آن این است که تفاوت ارتباط استاد و ادیان با عموم مردم، فقط در مورد جهانی بودن یا نبودن در کجا آشکار می شود. باقی تفاوتتان را درک کردم و نیازی به توضیح نیست.
پاسخ
به سادگی: یک دین می گوید، اگر از ما هستی، وانگاه چنین و چنان. استاد الهی می گویند، اگر موجودی به نام انسان هستی، وانگاه چنین و چنان. ضمن آنکه، طبق آموزش های استاد، همه ادیان صحیح می گویند و به هرکدام عمل کنید درست است، به شرط آنکه عمل شما با عقیده و ایمان همراه باشد. و اگر به ادیان اعتقاد ندارید، به وجدانتان عمل کنید. ایشان با ارائه سه قانون طلائی، یک فرمول همگانی در دسترس عموم قرار داده اند. با این وصف، این یک دید جهان شمول است و همه را در برمی گیرد. همانطور که فوقن گفته شد، ادیان فاقد این دید هستند.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
فایل صوتی-تصویری در یوتیوب
بزودی